خطوط قرمز نظام؛ یا خطوط قرمز مذاکره کنندگان!؟ مسئله همین است و دیگر هیچ
«جدال خطوط قرمز»؛ شاید این بهترین تعبیر برای گفتگوهای ساعات پایانی ضرب الاجل یکساله توافقنامه ژنو باشد. طرفین در تلاش هستند تا با حفظ خطوط قرمز خود در آخرین لحظات به توافق دست پیدا کنند، اما سوال اینجاست که آیا اساسا امکان دستیابی به چنین توافقی با حفظ خطوط قرمز دو طرف امکانپذیر است!؟
اوباما در گفتگویی که روز جمعه با شبکه ای بی سی نیوز انجام داده و عصر روز گذشته منتشر شد، تکلیف طرف مقابل را درباره خطوط قرمز کشورش یعنی اعمال یا لغو تحریمها روشن کرده است. او صراحتا میگوید برنامهای برای تغییر ساختار تحریمها نداشته و این موضوع قابل مذاکره نیست: «من فکر میکنم که هدف ما به طور مداوم این است که مجموعهای از مسیرهایی که ممکن است ایران را به یک سلاح هستهای برساند مسدود کنیم و در عین حال اطمنیان حاصل کنیم که ساختار تحریمها را به صورت گام به گام و همزمان با اقداماتی که ایران به طور پیشفرض میبایست انجام دهد، کاهش دهیم. فکر میکنم ایران عاشق این است که تحریمها فوراً پایان یابد و در عین حال مسیرها (به سوی ساخت تسلیحات هستهای) باز باشد و ما نمیتوانیم چنین کاری را انجام دهیم. »
پس تکلیف خطوط قرمز امریکایی کاملا روشن است؛ قرار نیست تغییری در ساختار تحریمها روی دهد. اما آیا تکلیف خطوط قرمز ایرانی هم روشن است!؟
به نظر میرسد این سوال مهمی باشد و پاسخ به آن بسیاری از مسائل و حتی نتایج مذاکرات را روشن کند. اینکه وضعیت غنی سازی، تعداد سانتریفیوژها، تحقیق و توسعه، اراک، فردو و تحریمها پس از مذاکرات چگونه باید باشد، برای خود حداقل و کفی دارد که روشن و واضح است اما اینکه قرار است این حداقل و کف رعایت شود، سوالی است که نمیتوان با اطمینان به آن پاسخ محکمی داد خصوصا که اخباری مبنی بر سفر حسین فریدون به وین هم در رسانهها درز کرده باشد.
اما آنچه که به صراحت میتوان درباره آن قضاوت کرد و تحلیل نوشت آن است که از روز گذشته که یک دیپلمات ایرانیرسیدن به توافق جامع را با وجود اختلافات زیاد و البته زمان اندک تا سوم آذر عملا غیرممکن اعلام کرده و پس از آن واژهای از سوی با عنوان «تفاهم سیاسی» از سوی مذاکره کنندگان ایرانی در میان رسانهها منتشر شد، مشخص شد که طرف ایرانی علاقهای به «تمدید رسمی مذاکرات» نداشته و از آن گریزان است نکتهای که بارها در قالب گفتگوی دیپلماتهای بینام ایرانی با رسانههای مختلف بر آن تاکید شد.
به نظر میرسد این نکته را طرف مقابل ایران هم به خوبی دریافته است و بر همین مبنا، فشار برای تمدید مذاکرات را بعنوان گزینهای که مذاکره کنندگان ایرانی از آن فراری هستند، در دستور کار خود قرار داده است تا شاید به واسطه این اهرم فشار بتواند با خطوط قرمزی که نظام در مذاکرات خود دارد بازی کرده و کمی تا حدودی آنها را جابجا کند.
اما چرا طرف ایرانی از تمدید مذاکرات فراری است و این نکته را طرف مقابل از کجا دریافته است!؟
پاسخش بسیار ساده است. شعار کمپینی که مذاکرهکنندگان ایرانی پیش از دور آخر مذاکرات ترتیب دادند که یادتان هست!؟ در آن شعار نه حرفی از خطوط قرمز نظام بود و نه سخنی از توافق خوب یا بد، در آن شعار تنها و تنها از یک چیز سخن به میان آمده بود و آن توافق بود، آنهم هر توافقی و ترجمه اش شده بود این جمله که «هر توافقی بهتر است از عدم توافق».
اینکه این شعار راهبرد و محور اصلی رویکرد مذاکرهکنندگان ایرانی قرار گرفته است، حاوی یک پیام مهم است. این پیام که خط قرمز مذاکرهکنندگان، «عدم توافق» است و معنای واضحترش اینکه باید توافقی صورت پذیرد آنهم به هر شکل.
به نظر میرسد طرف مقابل هم به خوبی با این خط قرمز جدید مذاکره کنندگان ارتباط برقرار کرده و همین فرار از «عدم توافق» را دستمایهای برای فشار و تهدید تیم ایرانی قرار داده است تا به هر بهانهای، از احتمال تمدید مذاکرات سخن بگوید تا بلکه بتوانند امتیازی جدید را اخذ کرده و به آن بهانه توافقی هرچند صوری را به امضاء برساند.
اما در این میان آنچه زیاد در موردش صحبت و اظهار نظری نمیشود، «خطوط قرمز نظام» و نه «خطوط قرمز مذاکرهکنندگان» است. طبیعی است که باید برای «خطوط قرمز نظام» در پرونده هستهای که مهمترینش رفع کامل تحریمها علیه ایران است، نگران بود و به این نکته به صورت جدی اندیشید که با وجود تصریح طرف مقابل بر حفظ خطوط قرمز خود و تضاد آن خطوط قرمز با منافع و خطوط قرمز نظام چگونه ممکن است توافقی را در بر داشته باشد، آنهم توافقی برد – برد!؟
و باز هم به این اندیشید که بصورت منطقی این توافق جز با تنازل از خطوط قرمز دو طرف حاصل نخواهد شد. طرف مقابل که تکلیف خود و خطوط قرمزش را روشن کرده است، پس قرار است چه اتفاقی بیافتد تا به آن واسطه «یک توافق» حاصل شود!؟ حال باید پرسید که آیا حق نداریم که دلواپس «خطوط قرمز نظام» باشیم!؟