افق

دست نوشته‌های علی نادری

افق

دست نوشته‌های علی نادری

افق

وقتی افق می‌شود مقصدی که قرار است پرچمت را آنجا به زمین بکوبی، دیگر برای عمق نگاهت نهایتی نخواهی یافت. که فرمود: « تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.»
.:: حلقه فرزندان روح الله ::.

دیدار با محمدرضا حکیمی

سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۸:۲۳ ب.ظ

 نمایشگاه کتاب است دیگر. اگر بزرگترین رویداد فرهنگی سال نباشد، حتما یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی سال که هست. به همین خاطر اصلا نباید از دیدن آدم های فرهنگی مشهور در این نمایشگاه تعجب کرد.وقتی در نمایشگاه ظهر و عصرت را پشت سر سید احمد خاتمی امام جمعه تهران بخوانی و درصفوف نماز جماعت با وزیر فرهنگ و معاونینش هم نماز باشی، نباید چندان هم از دیدن محمدرضا حکیمی که به قول خودش" اصلا ارتباطاتی ندارد" در نمایشگاه تعجب کنی.

ماجرا مربوط است به شنبه بعد از ظهر است، سالن ناشران عمومی، غرفه انتشارات "دلیل ما".مشغول بررسی انبوه کتاب های پر بار و پرتعداد رمز موفقیت و راز موفقیت و چگونه یک شبه پولدار شویم و انواع و اقسام عرفان‌های شرقی و غربی هستم  که چشمم می افتد به انتشارات دلیل ما با یک غرفه نسبتا دنج و بزرگ، و پر از کتاب های محمدرضا حکیمی و برادران.

از قبل راجع به حکیمی زیاد شنیده‌ام. مطالبی هم خوانده‌ام.حکیمی؛ مکتب تفکیک، نظریه عدالت و الحیات.

داخل غرفه نشسته و دور و برش پر است از آدم های مختلف. با آن سن بالا و موهای سفید، با حرارت هر چه تمام تر بحث می کند.کنار جمعیت که می رسم مشغول بحث راجع به شریعتی است...

نمایشگاه کتاب است دیگر. اگر بزرگترین رویداد فرهنگی سال نباشد، حتما یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی سال که هست. به همین خاطر اصلا نباید از دیدن آدم های فرهنگی مشهور در این نمایشگاه تعجب کرد.وقتی در نمایشگاه نماز ظهر و عصرت را پشت سر سید احمد خاتمی امام جمعه تهران بخوانی و درصفوف نماز جماعت با وزیر فرهنگ و معاونینش هم نماز باشی، نباید چندان هم از دیدن محمدرضا حکیمی که به قول خودش" اصلا ارتباطاتی ندارد" در نمایشگاه تعجب کنی.

ماجرا مربوط است به شنبه بعد از ظهر است، سالن ناشران عمومی، غرفه انتشارات "دلیل ما".مشغول بررسی انبوه کتاب های پر بار و پرتعداد رمز موفقیت و راز موفقیت و چگونه یک شبه پولدار شویم و انواع و اقسام عرفان‌های شرقی و غربی هستم  که چشمم می افتد به انتشارات دلیل ما با یک غرفه نسبتا دنج و بزرگ، و پر از کتاب های محمدرضا حکیمی و برادران.

از قبل راجع به حکیمی زیاد شنیده‌ام. مطالبی هم خوانده‌ام.حکیمی؛ مکتب تفکیک، نظریه عدالت و الحیات.

داخل غرفه نشسته و دور و برش پر است از آدم های مختلف. با آن سن بالا و موهای سفید، با حرارت هر چه تمام تر بحث می کند.

کنار جمعیت که می رسم مشغول بحث راجع به شریعتی است. می گوید زمانی که شریعتی به فرانسه رفته، همه هراسش این بوده که مبادا او استحاله فکری شود ولی وقتی که برای مراسم درگذشت پدرش به مشهد آمده و با هم به فریمان برای عرض تسلیت به استاد مطهری به مناسبت سالگرد درگذشت مادرش رفته اند، در مسیر از او درباره آینده حرکت انقلابی پرسیده و اینکه اگر هر کدام از توده ای ها و لیبرال ها نظر خود را تثبیت کنند از وضع استبداد شاه بدتر خواهد بود که شریعتی در جوابش گفته ملتی که علی و فاطمه را دارد چه احتیاجی به این نظریات دارد و آنجا بوده که خیال حکیمی راحت می شود. و اینکه بعد از وفاتش به دنبال این بوده تا با تایید بهشتی و مطهری کتاب های شریعتی را چاپ کند و به این ترتیب ایرادات محتوایی کتاب ها را رفع کند که به جریان انقلاب برخورده و این ایده عملیاتی نشده است.

بحث گل انداخته که در این میان یک جوان اصفهانی می پرسد:شما در بخشی از کتاب الحیاتتان با استناد به یک حدیث، بحث افزایش جمعیت را برای شیعه زیانبار می دانید. حکیمی پاسخ می دهد: این حدیث را از وسائل الشیعه نقل کرده ام. جوان می گوید: پس با وجود استدلال شما اجازه بدهیم سنی ها تا می توانند زیاد شوند و جمعیت شیعه کمتر و کمتر. اینجا آمپر حکیمی می چسبد به سقف!که من حدیث را نقل کرده ام و از خودم سخنی نگفته ام و آنکه علامه امینی که در شهر شما فقط هشتاد هزار نفر با دوچرخه پای منبرش می آمدند(این آمار سواره اش بوده، پیاده اش را خدا عالم است!) گفته که ظلمی که شیعه به اهل بیت کرده سنی نکرده است و تو با این تفکرت باید هم اصفهانی باشی و چنان حمله جانانه ای به این جوان می کند که دیگر جرات نمی کند بحثش را ادامه دهد.

مرد میانسالی می پرسد: یعنی شما ملاصدرا را قبول ندارید؟ مگر شما نیستید که فلسفه را نفی می کنید. حکیمی پاسخ می دهد: ما فلسفه را نفی نمی کنیم، قفسه آنرا مشخص می کنیم و آنرا در قفسه اش می گذاریم. اگر قرار بود بشر با فلسفه بافی افلاطون به حقیقت برسد پس چه نیازی به ارسال رسل بوده است. آنچه انسان را به حقیقت می رساند حکمت است و رسول الله فرموده اند: الحمدلله الذی جعل الحکمت فینا. یعنی خدا را شکر که حکمت را فقط در ما اهل بیت قرار داده است و این حکمت را نمی توان از امثال ارسطو و افلاطون گرفت. ملاصدرا هم فیلسوف و عارف بوده است و آنهم بجای خود.

بعد هم به نقل قولی از دینانی درباره خودش اشاره می کند که با فلانی پنجاه سال است رفاقت دارم. فیلسوف است و فلسفه را می داند. و در نهایت می گوید که در مدرسه نواب مشهد می ایستاده و از استادی که فلسفه را رد می کرده به شدت انتقاد می کرده ولی بعدها متوجه شده که اشتباه می کرده است.

شخصی می پرسد در مورد علامه نظرتان چیست که حکیمی پاسخ می دهد: علامه طباطبایی درست است که مجدد فلسفه در عصر ما بوده ولی بعدها در المیزان قرآن را به فلسفه ترجیح داده و به فلسفه در حد خودش پرداخته است. و اینکه علامه تهرانی که سال ها شاگردی علامه طباطبایی را کرده در کتابی نقل قولی از علامه کرده است که ایشان فرموده ابن عربی سلوک عرفانی نداشته است.

حکیمی در عالم تفکیک و نفی فلسفه است که ماجرای پس دادن جایزه اش در سال گذشته و اینکه از این کار برداشت سیاسی شده است می افتد وسط بحث. حکیمی هم جواب می دهد: نباید برداشت سیاسی می کردند.من سه بار قبل از اینکه اعلام رسمی شود به آقایان گفتم که این جایزه را قبول نمی کنم ولی باز آقایان فرستادند. زندگی من در یک منزل رهنی با رهن بسیار ناچیز و یک یخچال قدیمی که صاحبش یکی از دوستان است ویک تلویزیون از کار افتاده که صاحبش یکی دیگر از دوستان است، و اثاثیه ای که در جریان اسباب کشی سال های پیشین دوستانم از من خواستند به داخل رودخانه کنار منزلمان بریزم، دارد سپری می شود، شما بگویید با پانزده میلیون تومان جایزه چه بکنم!؟

و اینجاست که همه جمع می خندند.

حکیمی سالخورده با آن ابروان و محاسن و موهای بلند و سفید و عصایی در دست و کلاهی پشمین بر سر آنچنان با حرارت سخن می گوید و منتقدینش را رد می کند که بی اختیار به یاد وحید جلیلی و رحیم پور ازغدی و تعداد زیادی از بچه های مشهدی دانشگاه می افتم و اینکه در بحث کردن و نوع سخن گفتن با حکیمی مو نمی زنند و اینجاست که با خودم می گویم: " پس بگو آن همه بحث های آتشین و عدالت خواهانه و آسیب شناسانه و منتقدانه از کجا آب می خورد! مشهدی ها توانسته اند برای شیوه و مبنای بحث کردن خودشان فلسفه تدوین کنند. آنهم از نوع تفکیکی اش" شما قبول ندارید؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۲۱
علی نادری

نظرات  (۳۲)

۲۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۸:۳۵ توسط:سادات علوی
سلام علیکمعالی بود مخصوصا این جملهپس بگو آن همه بحث های آتشین و عدالت خواهانه و آسیب شناسانه و منتقدانه از کجا آب می خورد! مشهدی ها توانسته اند برای شیوه و مبنای بحث کردن خودشان فلسفه تدوین کنند. آنهم از نوع تفکیکی اش" شما قبول ندارید؟
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۵:۱۹ توسط:ابراهیم رضایی
سلامبرخی از این دانشمندان کتابخانه ای ما به این دلیل که کمتر سخن منتقد و مخالف را شنیده اند و کمتر در معرض پاسخ قرار گرفته اند، از شنیدن یک نقد ساده هم برآشفته می شوند. شاید انتظار دارند که همه بی چون و چرا حرفهایشان را بپذیرند.شما را در وبلاگم لینک کردم.
ما مشهدی ها نقشه های شومی برای تسخیر دنیا در سر داریم!....................علامه دانشمند قابل احترامی است گرچه با برخی اثارش چندان لذت وافی حاصلم نشد اما جدا کتاب دانش مسلمینش را پسندیدم. خدا حفظش کند.
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۲:۳۷ توسط:محرمانه
عالی بود .
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۷:۰۵ توسط:احسان یاوری
سلام برادراز دیدن صفحه متعلق به شما در فضای مجازی مشعوف شدیم.جالبه، جعفر بعد ازدواج بیخیال وبلاگ میشه اما شما بعد از ازدواج وبلاگ راه میندازی!!خوب از اثرات تاهل دیگه چه می شود کرد؟امیدوارم در فضای مجازی بتوانیم آنگونه که باید عمارگونه عمل کنیمیا حق التماس دعا
سلام حج علیمطلب جالب بودولیاون جمله اول معرفی وبلاگ خیلی لوس، تکراری و نچسب بود. منظورم "علی نادری هستم قرار است اینجا بنویسم همین" است
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۸:۵۳ توسط:خبرنگار سیاسی
همه اینایی که گفتید درست اما شیرینی نمیخواین بدین ؟گفتم شاید اینجا بنویسم ترتیب اثر بدید
۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۰:۳۰ توسط:ابوالفضل شریعت
از معدود برداشت هایی بود درباره جناب استاد که منصفانه و بی غرض یافته ام.ایکاش رسانه های اصولگرا در همان زمان که دشمن اقدام معمولی و همیشگی ایشان در نپذیرفتن این قبیل جوایز را مصادره می کرد اینگونه منصفانه ماجرا را از خود ایشان نقل می کردند . کاش مینوشتند که اولین جایزه ای که قبول نکردند مدال درجه یک علمی از دست خاتمیست. کاش مینوشتند با چه حرارتی از اصل انقلاب ( و نه بسیاری از عملکردها) از اصل ولایت و از مرزهای رفیع شیعه دفاع می کنند... کاش.
ممنون از شما که در ویلاگتان از این استاد عزیز و گرانقدر یاد کردید. اجرکم عندالله
شما واقعا آثار حکیمی را خوانده اید و او را به "حکومتی هایی" چون رحیم پور و جلیلی می چسبانید؟ در آرای امثال رحیم پور تنها کاریکاتور عدالت را می توان دید. سری به کتاب "قصد و عدم وقوع" علامه بزنید تا ببینید چه طور به صورت واضح سخن از شکست انقلاب اسلامی و فرق گذاشتن میان انقلاب واقعی، اسلام واقعی و آنچه به این نامها عرضه می شود، می گوید...نخیر، برادر حکیمی هیچ گاه نظریه پرداز "حکومتی" نبوده استبر خلاف رحیم پور و ...خط مشی حکیمی را نه تنها از آثارش که از جمله ابتدایی کتاب های الحیاتش که به حضرت روح الله تقدیم کرده می توان به راحتی استنباط کرد حالا اگر شما برای ناراحتی خودت از انقلاب دنبال دکان فلسفی میگردی بحثش چیزی دیگری است ولی فکر میکنم حکیمی محل مناسبی نیست.ضمنا اگر یک سر رفتی لبنان یه چشمه از شکست انقلاب اسلامی رو در جنوب بیروت نگاه کن. جالبه!در مورد این لفظ حکومتی هم که با آب و تاب توی گیومه گذاشتی هم باید بگم: به قول حسین قدیانی ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم/ از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم/ سوار اتوبوس می‌شویم/ و در خیابان/ علیه ... شعار می‌دهیم و / در برابرش تمام قد می‌ایستیم/ ما همه‌مان حکومتی هستیم
۲۳ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۰:۴۲ توسط:عدالتخواه
سلام" حق با سکوت نیست" :در باب یک جریان وبلاگنویسیمنتظرم
سلام علیکمبه ما هم سری بزنی بد نیست.حال و هوات عوض میشه اخوی...
سلام علی آقا . وبلاگ بسیار زیبا و قلم روانی داری . ارادتمند و ملتمس دعا
۲۳ ارديبهشت ۸۹ ، ۲۲:۰۴ توسط:شاگرد استاد
السلام علی المهدی الذی یملا الارض قسطا و عدلا...شاید برای بار اول باشد که از منظر دیگری به استاد نگاه می کنم. خیلی خوب و روان نوشته بودید. امیدوارم که اندیشه های ناب استاد در کتابهای ایشان نماند و نسل جوان برای زندگی ابدی خود توشه ای از آن فراهم آورد.کتابهای استاد برخلاف کتب دیگر اساتید هم بدرد دنیا میخورد هم بدرد آخرت. دنیا را بسان علی(ع) مسجدی ترسیم میکند برای عابدان و مسیری برای سالکان که جز از خدمت به عیال الله نمی توان به قرب الله رسید...والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق
بهش می گفتی لعنت به من که تو بد مشهدی رو نمی تونم بخندونم.:).راستی علی آقا دیدی طلب دیدار با مشایی ما جواب داد، الگو برداری کردی!؟ ولی بدون که اشتباه کردی...مشایی کجا و حکیمی کجا :)
از معدود نوشته هایی است که این روزها تا آخرش خوندم ... فکر کنم دلیلش قلم خوب شما و جذابیت شخصیت حکیمیه !
۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۱:۵۸ توسط:کارگری در روزنامه
فاجعه فراموش شده درباره کتاب شهید مطهری!
۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۲:۴۹ توسط:سید حامد حجت
سلام حاج آقا خوشحال شدیم شما هم وبلاگی شدی
سلام.خراسان دیار بزرگان است از مطهری گرفته تا حکیمی. از فیلسوف تا تفکیکی.آخرش نفهمیدم مشهدیها رو مذمت کردی یا مرحبا گفتی.خلاصه ما مشهدی ها اینیم! یا علیسلاممن هم دقیقا خواستم بگم که شما مشهدیا اینید!
۲۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۹:۴۰ توسط:حج اسمال
خوب بود!اون تیکه‌ی مشهدیش عالی بود.
ما را باش فکر میکردیم تو هنوز بین اون دو سه تا ساختمون در حال رفت و اومدی!!نگو رفتی تو کار وبلاگ و این حرفا
سلام میشه کلا راجع به مکتب تفکیک یه توضیح اجمالی بدین؟ممنون
۲۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۰:۳۷ توسط:سید حسین انتــظـام
بروزم با:آقای هاشمی؛ با چه نیتی شروع کردید!؟حتماً بهم سر بزنیددرضمن اگه خواستین با من تبادل لینک کنید، خبر بدین . . .
۲۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۵:۳۷ توسط:سید حسین انتــظـام
با افتخار لینک شدید.لطفا من رو هم لینک کنید.راستی من توی لینکام رجا رو هم دارم.
۲۶ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۷:۰۸ توسط:هیئت منتظران خورشید
سلاموبلاگ هیئت منتظران خورشید (فارغ التحصیلان دبیرستان فرهنگ)افتتاح شد.لطفا ما را لینک کنید
سلام
به معرفت و ادب و هنر، جغرافیایی نگاه نکن برادرسیدجلال الدین آشتیانی فیلسوف، مطهری متکلم، شریعتی جامعه شناس، فلسفی سخنور، اخوان ثالث ادیب، شجریان آوازخوان، سیستانی مرجع، خامنه ای عالم و سیاستمدار، حکیمی تفکیکی، رحیم پور سخنور و متکلم، جلیلی عدالتخواه و دانشجویانش، همه از اهالی مکتب خراسانند، اما این کجا و آن کجا.البته موافقم که مشهدی ها همه نطاق و خطیبند. بی استثنا
۰۴ خرداد ۸۹ ، ۱۰:۵۹ توسط:سجاد فصیحی
سلام داش علیوبلاگت مبارکنکنه اون اصفهانیه خودت بودی دادا؟!
۰۸ خرداد ۸۹ ، ۱۶:۵۰ توسط:محمدصالح مفتاح
سلام علیکم؛ما هم اصفهانی ها رو دیدیم و هم مشهدی ها! فرق چندان نمی کنید؛ تند و تیز!اما از مشهدی ها فلسفه تفکیک در می آید اما از اصفهانی ها همین هم در نمیاد؛در مجموع فقط ملاصدرای شیراز و لاغیر...عرض ارادت داریم. کلاً و جزئاً!حضرت صالح قدم رنجیدید و منتیدید!اون ملاصدراتون هم که توی دوره صفویه توی اصفهان بوده بابا
۱۹ مهر ۸۹ ، ۱۲:۲۹ توسط:سندس
با سلام من سندسم اسمم سندس هستش.تو ایران همیشه با اسمم مشکل داشتم همیشه همه می گفتن چی؟؟؟؟؟ و من 10 بار باید تکرار می کردم و تازه بعدش می پرسیدن معنیش چیه؟ و من باید می گفتم مثلا سوره دخان آیه 53 و از این حرفها.خلاصه اینکه خوشحالم اسممو کسی می شناسه.اینو به فال نیک می گیرم و مرتب به وب شما به سندس سر میزنم.
۲۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۴ توسط:اسلامی
سلام وسلامت باشید .خداایشان و بقیه مشهدیهای اهل دل را حفظ کند ؛به برکت صلوات بر محمد وآل محمد (ص).من که به این سادگی و عمق حسرت میخورم .
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۲۲ حامد اشرفی نسب
حکمت خدا رو ببین!!!
شاید براتون جالب باشه من هم یکی از همون افرادی بود که اون روز دور اقای حکیمی حلقه زده بودیم و داشتیم به صحبتهای ایشون گوش می دادیم.
اون لحظه ای که اقای حکیمی آمپرش زد بالا هنوز یادمه به اون جوونه گفت: تو خودت رو با معصوم مقایسه می کنی؟؟ بیخود می کنی اینکار رو می کنی!!!  یادش بخیر
بعد سه چهار سال خاطره اون روز رو برام زنده کردید!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی